کفر است ز بي نشان نشان دادن

شاعر : عطار

چون از بيچون نشان توان دادنکفر است ز بي نشان نشان دادن
آنگاه روا بود نشان دادنچون از تو نه نام و نه نشان ماند
اين سر نتوانمت بيان دادنتا يک سر موي مانده‌اي باقي
داد دو جهان به يک زمان دادنچو تو بنمانده‌اي تو را زيبد
دل نتواني به اين و آن دادنگر سر يگانگي همي جويي
بر درگه او به عجز جان دادنداني تو که چيست چاره‌ي کارت
صد جان بايد به مژدگان دادنعطار چو يافتي ز جانان جان